قسمت یازدهم
نوشته شده توسط : طیبه اسماعیل بیگی

بودن رامیس با آمیتیس در سلف اساتید، عوارضی داشت که این عوارض کم صبر، علاقه فوق العاده ای به خودنمایی داشتند.تنها دو ساعت از بودن رامیس و آمیتیس در سلف می گذشت و اکنون اولین عارضه به همراه استاد برنامه نویسی، وارد کلاس شد!

استاد درحالیکه لیست دانشجویان در دستش بود، وارد کلاس شد و اولین کاری که کرد، چرخاندن نگاه کنجکاوانه اش در میان دانشجویان دخترش بود و خیلی زود رامیس را کنار باران یافت؛ لبخند کمرنگی از سر رضایت زد؛ اما فقط او نبود که رامیس را تشخیص داده بود؛ رامیس نیز او را در سلف دیده بود که کنار چند تن دیگر از اساتید ایستاده بود و او را نگاه می کردند و با یکدیگر حرف می زدند. رامیس، هرگز چهره ای را که حتی فقط یکبار دیده بود، فراموش نمی کرد و اکنون به خوبی می دانست که استادش، او را بیشتر به چشم دختر رئیس دانشگاه می بیند تا دانشجویش؛ و... رامیس از آن دسته آدمهای نایابی بود که نه تنها از این مسئله سوءاستفاده نمی کرد که حتی از این موضوع، خوشش هم نمی آمد.





:: موضوعات مرتبط: قسمت 11-15 , ,
:: برچسب‌ها: داستان،صبور،اثر،طیبه،اسماعیل بیگی ,
:: بازدید از این مطلب : 78
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 ارديبهشت 1396 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: